به طور کلی کسانی که می خواهند عهدهدار منصب تعلیم و تربیت گردند و نام زیبای معلم را گردن آویز خود سازند، باید قبلا مراتب صلاحیت و شایستگی خویش را برای احراز چنین مقامی فراهم آورند و باید این شایستگی در تمام مظاهر وجود آنها پديدار باشد، یعنی سیما و چهره و طرز سخن گفتن و گفتارشان نمایانگر اهلیت و شایستگی برای احراز مقام تعلیم بوده و اساتید صالح نیز صلاحیت آنها را تائید و آن را گواهی کنند. معلم باید مقام و حیثیت علم و دانش را ارج نهد و آنرا به ابتذال و فرومایگی سوق ندهد. رفتار معلم باید بر طبق موازین علمی او باشد، و بر اساس علم خود عمل نماید و دیگر اینکه معلم باید بیش ازهر چیز دیگر خوش خلق و متواضع باشد و رفق و مدارای باب شاگردان رانصبالعین خویش قرار دهد. همچنین از رسالت و وظیفه معلم ایجاب می کند که از تعلیم و آموزش هیچکسی دریغ نورزد. معلم باید سرمایهها و اندوختههای علمی خود را به افرادی که ذیحق و نیازمند به علم و دانش هستند، بذل انفاق کند و در نشر علم و اعطاء آن به افراد محتاج بخل نورزد (حجتی، 1359).
در مجموع می توانیم برای یک معلم به طور عام ابعاد و ویژگیهای زیر را نام ببریم.
اخلاص
مهمترين عامل براي معلمي كه ميخواهد كارش براي جامعه مفيد و پر بركت باشد، اخلاص است. اخلاص آن است كه براي خدا انجام شود و مدرسه و كلاس و گفتار و كردارش همه و همه رنگ خدايي داشته باشد و در اين حالت كلاس او علاوه بر اينكه مكتب و مسجد است، كارش بهترين كارها و افضل عبادات در اسلام است و اگر كار براي خدا نباشد، اگرچه براي فرهنگ يا مملكت مفيد باشد، داراي آن ثواب عظيم نخواهد بود( آيت الله مظاهري ،1376).
اصولا ما سفارش شدهايم در زندگي مخلص باشيم و در خانه و اجتماع به كارهاي خود و در مدرسه به تحصيل و يا تعلم خود رنگ خدايي بدهيم و به عبارتي رنگ خلوص و به فرمودة قرآن شريف رنگ خدا، آنجا كه ميفرمايد:
صبغه الله و من احسن من الله صبغه و نحن له عبدون (بقره، 138)
اگر بتوانيم به اعمال خود چنين رنگي بدهيم، يك سلام، يك دلجويي از بينوا يا جواب دادن به سؤال نوجوان و بالاخره يك خدمت بسيار كوچك، ممكن است به اندازهاي ثواب داشته باشد كه بهشت را بر انسان واجب كند. به قول استاد علامه طباطبايي ـ رضوانالله تعالي عليه ـ «اين خلوص اكسير عجيبي است. به هر چيز بخورد ـ و لو آن چيز كوچك باشد ـ آن را ارزشمند ميكند».
ايمان
در نظام انگيزشي يك معلم بسيجي ، ايمان در راس قرار دارد.
اللهم اني اسئلك ايمانا تباشر به قلبي و يقينا صادقا حتي اعلم انه لن يصيبني الا ما كتب لي
خدايا ايماني به من عطا فرما كه در دل و جانم رسوخ كرده باشد و يقيني به من لطف فرما كه بيشك بدانم هرچه را مقدر كردهاي ميرسد.
براي ايمان قلبي از سوي علماي علم اخلاق سه درجه ذكر شده است:
1ـ علم اليقين: در اين مرتبه از ايمان قلبي، شخص دورنمايي از مبداء و معاد را ميبيند و ايمان در دلش رسوخ كرده است؛ همانگونه كه انسان تشنهاي، تشنگي را درك ميكند او نيز خدا را با قلب خود درك مينمايد. ريشهكن شدن صفات رذيله در انسان شرط رسيدن به اين مرتبه است.
2ـ عيناليقين: در مرتبة قبلي، فرد تنها از دور دستي بر آتش داشت ولي اينك در كنار آتش است و گرماي آن را حس ميكند. اين بدان معني است كه شخص توانسته است صفات رذيله را از ميان بردارد و خود را ملبس به صفات انسانيت نمايد. به ديگر سخن، ملكة تقوي و عدالت براي او حاصل شده است و در اين مرحله نور خداوند در دل او تابيده ميشود.
يعني نوري از پرتو ايمان به آنان اعطا ميشود كه به وسيله آن راه ميپيمايند و از گناه در ميگذرند.
3ـ حقاليقين: سومين و عاليترين مرتبه را حقاليقين ناميدهاند و در چنين مرحلهاي است كه خانة دل، صاحبخانه را مييابد و آدمي در خود آتش واقع ميشود. اينكه گفته ميشود: «قلب المؤمن عرض الله» منظور همين مؤمن است؛ يعني كسي كه در مرتبهاي از ايمان واقع شده است كه خداوند تبارك و تعالي خانة خود را درون قلب او قرار داده است. اين بدان معني است كه هيچ كس جز خداوند بر دل او حكومت نميكند و تنها سرپرست و حاكم او ذات باري تعالي است «الله ولي الذين امنوا» و او نيز جز خدا كسي را نميبيند و نمييابد.
رسد آدمي به جايي كه به جز خدا نبيند
بنـگر كـه تا چه حد است مقام آدميت
خداوند سبحان ميفرمايد:
كساني كه اهل ايمان هستند كمال محبت و دوستي را فقط به خدا مخصوص ميدارند. (بقره، 165)
در اينجا اين سؤال قابل طرح است كه ايمان قلبي چگونه حاصل ميشود؟ دستيابي به ايمان قلبي در گرو سه عامل است:
اول تقيد به ظواهر شرع است. مقيد بودن به ظواهر شرع و دين، و اهميت دادن به واجبات، خصوصا نماز كه عامل بازدارندة از فحشا و منكرات است. معلم بايد در مقابل اوامر شرع مطيع باشد و به آنها اهميت دهد.
دوم اجتناب از گناه است. يعني دوري جستن از تمام منهياتي كه در شرع آمده است. گناه آتشي است كه ايمان را هرچند رسوخ كرده در قلب باشد از ريشه ميسوزاند و قساوت قلب در پي دارد، بنابراين بايد شديدا از آن پرهيز كرد.
سوم به جاي آوردن مستحبات است. معلمين بايد مستحبات ديني را تا اندازهاي كه كار و زندگي ايشان فدا نشود بر پا دارند. در اين ارتباط اهتمام در خدمت به خلق خدا كه از والاترين مستحبات است، جايگاه ويژهاي دارد. البته بايد توجه داشت كه شغل معلمي در بردارندة چنين حالتي در خود است.
همچنين شركت در مجالس مذهبي و توسل به پيشگاه مبارك ائمهطاهرين (ع) كه وسايط فيوضات الهي هستند، از نكات مهمي است كه رعايت آنها لازم است( آيت الله مظاهري ، 1376).
رأفت و مهرباني
معلم بايد بيش از همه چيز رئوف و مهربان باشد. صفت مهرباني براي مسلمانان يك فضيلت است، چرا كه در قرآن شريف صفت مؤمن را همين رأفت و مهرباني بيان نموده است.
پيروان پيامبر (ص) داراي دو صفت ميباشند: اول سرسختي در مقابل دشمن و دوم دوستي و رأفت در ميان دوستان. شايد در بين فضايل انساني فضيلتي به اين بزرگي، خصوصا براي معلم، نداشته باشيم. آنچنان كه از قرآن استفاده ميشود، در صفات خداوند، صفتي بالاتر و بهتر و نورانيتر از رأفت نداريم، لذا در قرآن شريف اول صفتي كه براي پروردگار آورده شده است و يكصدو چهارده مرتبه نيز تكرار گرديده است همين صفت است.
نشاط و سرزنده بودن
معلم نبايد كسل و بينشاط باشد، اسلام نيز روي اين نكته تأكيد كرده است و اصولا مسلمان نبايد كسل و بينشاط باشد. امام موسيابن جعفر (ع) فرمودهاند: «اياك والكسل و الفشل فانهما يمنعاك من خيرالدنيا و الاخره» اي مسلمان! مواظب باش كه بينشاط و كسل نباشي و الا دنيا و آخرت نخواهي داشت. معلمين بايد توجه داشته باشند كه به هنگام ورود به كلاس نشاط در چهره داشته باشند و متبسم باشند. اگر گرد و غبار بيحالي، بينشاطي، كسلي و خوابآلودگي در چهرة معلم باشد، همين قيافه موجب بينشاطي و كسلي شاگردان ميشود و آنان را به انحطاط ميكشاند. معلم دلمرده و بيحال چگونه ميتواند تدريس كند؟
سعه صدر
در روايات آمده است كه علي (ع) فرمود: «آله الرياسه سعه الصدر» يعني كسي كه مسئوليت ميپذيرد بايد سعة صدر داشته باشد. پدر در خانه، رئيس در اداره، وزير و رهبر در مملكت بايد سعه صدر داشته باشند و اصولا وسيلة رياست سعة صدر است. همانگونه كه نجار به اره، آهنگر به چكش و منشي به قلم نياز دارد، معلم هم نياز به سعة صدر دارد و اگر معلمي فاقد آن باشد، مانند نجاري است كه اره ندارد و يا منشي كه قلم نداشته باشد.
قرآن مجيد در قالب قصهاي به ما ميفهماند كه معلم بايد مسلط به اعصاب خود باشد و داراي سعة صدر، وقتي حضرت موسي (ع) مبعوث به رسالت شد به او خطاب شد:
اذهبا إلي فرعون انه طغي فقولا له قولا لينا لعله يتذكر او يخشي (طه، 44ـ43)
يعني برو فرعون را ـ اين قلدر را ـ آدم كن، كاري كن كه دست از طغيانگري بردارد. خدا دوست دارد كه كسي مثل فرعون هم آدم بشود. اين معلم حقيقي (حضرت موسي «ع») از خداوند نخواست كه لشكر مجهز و امكانات به او بدهد تا نزد فرعون برود، بلكه گفت:
قال رب اشرح لي صدري (طه، 25)
«خدايا! اگر قرار است كه معلم شوم، وسيلة معلمي را به من بسپار و مرا مسلط بر اعصاب و دريا دل كن؛ تا با مشكلات مبارزه كنم و بتوانم مانند دريا همه چيز را در خود هضم كنم».
پس از آن قرآن ميفرمايد، اگر شرح صدر پيدا شود، به دنبال آن نعمتهاي بسيار پيدا ميشود (و يسرلي امري). حضرت موسي (ع) ميگويد: «خداوندا! به من شرح صدر عنايت كن تا كارم آسان شود (واحلل عقده من لساني)، تا قادر باشم مقابل دشمن حرف بزنم». براي اينكه افرادي كه تسلط بر اعصاب ندارند هنگام صحبت كردن در مقابل ديگران دچار لكنت ميشوند و توانايي بكارگيري لغات مناسب را ندارند. در ادامه آيه شريفه ميفرمايد كه اگر كسي شرح صدر داشت و دريا دل و مسلط بر اعصاب بود به خوبي ميتواند حرف بزند (يفقهو قولي). ميفرمايد: «خدايا! به من شرح صدر عنايت كن تا ما في الضميرم را به ديگران بفهمانم».
قضية تفهيم و تفهم مشكل است و اگر كسي شرح صدر نداشته باشد و مسلط بر اعصاب نباشد، قادر به تفهيم و تفهم نخواهد بود. اين آية شريفه ميفرمايد كه اگر معلم فاقد شرط فوق باشد، نميتواند به نحوي فرمول رياضي را مطرح كند كه شاگردانش آن را درك كنند. آية فوق براي مسئول، مدير و پدر و مادر سرمشق است و بالاخره شأن نزول آن در مورد يك معلم است، يك معلم حقيقي مانند حضرت موسي (ع). تسلط بر اعصاب از ضروريات شغلي معلمي است و كاري است مشكل ( آيت الله مظاهري ، 1376).
مراعات آداب و رسوم اجتماعي
معلم بايد مراعات آداب و رسوم اجتماعي را بنمايد چرا كه بسياري از سعادتهاي اجتماعي مرهون ادب و مراعات آداب و رسوم اجتماعي است و در زندگي رمزي است براي توفيقات. يك معلم تا خود مؤدب نباشد قادر نخواهد بود شاگرداني مؤدب تحويل جامعه بنمايد.
انسان بايد از هر لحاظ مودب باشد. بحث را از زبان شروع ميكنيم.
ـ اولا: زبان نبايد ركاكت داشته باشد، يعني فحاشي، تمسخر و نيش نبايد بر زبان جاي شود.
ثانيا: زبان بايد داري تلطف باشد.
فبما رحمه من الله لنت لهم و لو كنت فظا غليظ القلب لا نفضوا من حولك (آل عمران، 159)
قرآن كريم ميفرمايد كه معلم نبايد با خشونت صحبت كند بلكه با نرمي و مهرباني بايد سخن بگويد و خطاب به معلم اول پيامبر اكرم (ص) فرموده است كه پيغمبر اكرم (ص) اگر داراي زباني خشن بود، اعراب دوران جاهليت از اطرافش پراكنده ميشدند، هرچند قرآن حق است.
ثالثا: معلم بايد خوب سخن بگويد و لحن گفتار و انتخاب لغاتش بايد متعارف باشد.
رابعا: خوب سخن بگويد و سخن خوب نيز. فحاشي، تمسخر و نيش زدن در اسلام گناهي بزرگ است، آنقدر بزرگ كه قرآن در مورد آن ميفرمايد:
ويل لكل همزه لمزه (همزه، 1)
منبع:ویژگی های معلم بسیجی اثر دکتر محمد باقر حبی ، وبلاگ فرهنگ.
نظرات شما عزیزان: